عشق یخی
نوشته شده توسط : داداش بهمن

                      قصه عشق مثل داستان یخ فروشی است که به او گفتند یخ داری؟

                                           گفت داشتم کسی نخرید آب شد

                             آری عشق نیز همچون یخی است که نباید بزاری آب بشه

                                    به هر کسی باید به اندازه لیاقتش عشق ورزید

          

                               هی خدا . اینم جمله معروف خودم که همیشه میگم

                                 ای کاش قلب آدمها در نگاهشان پیدا بود

                          خیلی دوست دارم نظر شما رو هم در  رابطه با این جمله بدونم

                                                           لطفا نظر بدید

                 

                               

    

                 

     

  وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟

با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد ...

وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟ با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد، اما بهترین راهکار این است که واقعیت را بپذیرید و سعی کنید آن فرد را فراموش کنید.

"اگر ندیده بودمت، دوستت نمی داشتم. اگر دوستت نداشتم، عاشقت نمی شدم. اگر عاشقت نشده بودم، دلم برایت تنگ نمی شد. اما همه این کارها را کردم، می کنم و خواهم کرد."

درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقه ای در قلبش به شما احساس نمی کند، نابودتان می کند. شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می خواهید، این احساسات قوی تر هم می شوند. بیشتر آدم ها با امید اینکه روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند روزگار می گذرانند اما این امیدها هیچ وقت به واقعیت بدل نمی شوند و آنها را با چشمانی گریان و دلی پردرد بر جای می گذارند. عشق نافرجام را همه ما احتمالاً تجربه کرده ایم. منتظر وصال یک عشق شدن ممکن است شکستن قلبتان را به دنبال داشته باشد. با اینکه به نظر دشوار می آید اما فراموش کردن و ادامه زندگی بهترین کاری است که می توانید انجام دهید.

وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟

واقعیت را بپذیرید: وقتی عاشق کسی هستیم احساس می کنیم که آن فرد تنها کسی است که می تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.

فراموش کنید: برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت ترین قسمت است. تا می توانید گریه کنید، بعد همه عکس ها و یادگاری هایی که او و زمانهای خوشی که با او داشتید را به یادتان می آورد، بیرون بریزید و از چیزها و جاهایی که شما را به یاد او می اندازد دوری کنید. درعوض رو به کارهایی بیاورید که مشغولتان می کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می برید. این کار باعث می شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه های دیگر زندگی هم نگاه کنید.

عاشق شوید: اگر کسی دوستتان ندارد ولی باز هم با شما مانده است مطمئناً خیلی از خودش مایه نمی گذارد. به جای آویزان شدن برای با او بودن، دست از عذاب دادن خودتان بردارید، دست از او کشیده و به زندگی خودتان برسید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید.

عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. پس اگر به کسی ابراز عشق کرده اید و به نظر می رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می شوید که می تواند شاد و خوشبختتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.

            

                          

 

 

    





:: بازدید از این مطلب : 896
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : دو شنبه 29 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
مریم در تاریخ : 1392/12/9/5 - - گفته است :
مردم از تنهایی ............. نمیدونم چرا هرکسیو که فک میکنم بهترین ادمه بدترین ادم از اب درمیاد دیکه خسته شدم .......دلم خیلی رفته

/weblog/file/img/m.jpg
snowsany در تاریخ : 1391/1/29/2 - - گفته است :
راستی داداش جون اسمت رو خیلی دوست دارم. بهمن! یه جورایی برای من نوستالژیکه! باهاش یاد بچگی ام میافتم آخه بچه که بودم یک عروسک پارچه ای خیلی ناز داشتم که اسمش رو گذاشته بودم بهمن!
عاشقش بودم جوری که شبها باهاش میخوابیدم و باهاش احساس امنیت میکردم.

/commenting/avatars/avatar07.jpg
snowsany در تاریخ : 1391/1/29/2 - - گفته است :
سلام honey، من تا به حال وبلاگت رو ندیده بودم امشبم دنبال مطلب دیگه ای بهت رسیدم. نمیدونم چرا دارم برای شما حرفامو میگم. حرفایی که چهار ساله توی دلم پوکیده!
راجع به این مطلبی که نوشتی عزیزم من یه عالمه حرف دارم,
اگه یکی باشه که عاشقش بشی بی هیچ حسابی، و تظاهر کنه که خیلی دوست داره یا به عبارتی مث خودت عاشقه، ولی بعد یه مدت تو رو به هر رقیبی که میاد ببخشه؟ تو ناراحت بشی و اون اسم اینکارو بذاره سکوت از سره حسادت... چون تو خوش تیپی، با اعتماد به نفسی، مهربونی و ...
آیا کاری که من کردم رو با قلبت میکنی؟
.. من زندگی ام رو گذاشتم پشتم و با یک دل دردمند راه افتادم توی جاده ای که میدونستم دلتنگی و شبهای غمگینش هیچ وقت تمومی نداره..
پشیمونم
اما نه از رفتنم که موندنم هم فایده ای نداشت چون من مدتها صبر کردم
پشیمونم از اینکه چرا بدون اینکه بگم چه احساسی دارم رفتم، بدون اینکه ...
خودمو از همه اتهاماتی که بهم زد تبرئه کنم..
من خودمو یک شکست خورده نمیدونم اما اون اولین عشقم بود.
من مثل یک شاه بلوط بودم که تا لحظه رسیدن کسی میوه اش رو نچشیده. من با اون متولد شدم و باورت بشه یا نه خیلی گشتم اما هیشکی رو مثل اون دوست ندارم. من باهاش نفس کشیدم. من باهاش طراوتی رو که میتونستم توی تمام فصلهای سال ببینم دیدم.. اما او من رو ندید. مهم نیست.. مهم اینه که من نتونستم فراموشش کنم یا به کسی دل ببندم و عاشق بشم..
مهم اینه که نمیتونم خود گذشتم باشم و بعد این چند سال روی پاهام وایستم و به عشقش زهرخند بزنم تا دلم آروم بگیره.. هرچند براش مجلس ختم باشکوهی گرفتم. هرچند براش گریه کردم.
.. نگو
شعار نده که راحته
من یکی نتونستم دوستش نداشته باشم
باوجودی که از فرط کار و مهمونی مثل جنازه شبها میخوابم.
باوجودی که یک دونه عکس ازش ندارم تا دلمو بهش خوش کنم، هنوز خطوط ریزی رو که وقتی میخندید کنار چشماش درست میشد با کوچکترین جزئیات به خاطر دارم...
الان که این حرفا رو میزنم به زندگی ام به قولی که به خودم دادم، به کسی که دوستش دارم، وفادارم. اما این آدم کسیه که دوستش دارم .. عاشقش نیستم..
(راستی انگاری نیاز داشتم بعد این همه مدت به یکی اینا رو بگم؟!!)

/commenting/avatars/avatar01.jpg
نگار در تاریخ : 1390/1/31/3 - - گفته است :
داداش بهمن نگارم بهت قول دادم میام اومدم.واقعا ای کاش میشد قلب آدمارو تو نگاهشون دید! عضوم شدم وبلاگت واقعا خوشگلهپاسخ:سلام نمیدونم چی بگم ولی از اینکه اومدی به وبلگم خیلی خوشحالم واقعا لطف کردی ممنونم ازت باز هم بیا پیش من من به عشق شماهاست که این وبلاگ رو نگه داشتم باز هم ممنونم ازت

/weblog/file/img/m.jpg
نگین در تاریخ : 1390/1/31/3 - - گفته است :
سلام داداش خوبی؟

/weblog/file/img/m.jpg
yasin در تاریخ : 1390/1/29/1 - - گفته است :
داش بهمن چت روم راه افتاد ولی نیستی ها


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: